قاسم بن برید عجلی از پدرش نقل می کند که بر حضرت صادق علیه السلام وارد شدم .
عرض کردم فدایتان گردم قبلا حال و وضع خوبی داشتم اما چه کنیم که همه چیز در تغییر
است ( یعنی حالمان دگرگون شده است )
حضرت فرمودند : چون به کوفه رفته ده درهم پول فراهم کن اگر نتواستی فراهم کنی
یکی از بالش هایت را به ده درهم بفروش و ده نفر از اصحابت را دعوت کن و طعامی
برایشان آماده کن چون غذا خوردند از آن ها بخواه برایت دعا کنند
چون به کوفه رفتم خواستم ده درهم پیدا کنم نتونستم بناچار طبق آن چه حضرت فرموده
بود یکی از بالش هایم را فروختم به ده درهم
غذایی برایشان تهیه نمودم و ده نفر از اصحابم را دعوت گرفتم چون غذا خوردم از آن ها
خواستم برایم دعا کنند زمان چندانی نگذشت که دیدم دنیا به سوی من سرازیر گشته است
منبع : الاختصاص شیخ مفید ص 24 – مستدرک الوسائل ج 13 ص 287
نکته : ازاین داستان می توان استفاده کرد که ده نفر از دوستان و فامیل را دعوت به ناهار
یا شامی کرد البته خیلی ساده و نه مفصل و پس از صرف غذا از ان ها خواست در حق
انسان دعا کرده و بخواهند حال و وضع او دگرگون شده و حاجاتش برآورده شود